رضاخان قلدر که در دوران حکومت خود بخش قابل توجهی از زمینهای حاصلخیز کشور را به زور تصاحب کرده و مالکان آن را مجبور کرده بود که سند مالکیت را به نام او بزنند، اصرار داشت که بگوید روحانیت کاری انجام نمیدهد و از زحمت دیگران ارتزاق میکند و به تعبیر عامیانه مفتخور است.
این تصور حاصل جهالت و نادانی او و بیسوادی کسانی است که برای علم و دانش و هدایت دیگران ارزشی قائل نیستند و کار را صرفا در کار مادی میدانند. بر اساس این تفکر باطل، معلمی و استادی دانشگاه و هر کاری علمی و آموزشی و فرهنگی دیگری نیز باید مفتخوری محسوب شود؛ و البته از یک جاهل و بیسواد توقعی بیشتر از این نمیتوان داشت که برای کار علمی و تربیتی و فرهنگی ارزشی قائل نشود. از نظر رضاخان قلدر، زورگیری و غصب اموال مردم شغل محسوب میشد، اما معلمی و هدایت و تربیت انسانها مفتخوری بود.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای این مطلب را ذیل بیان یک نکتهی تدبری از قرآن کریم چنین تبیین کردهاند:
«در زمان رضاخان برای اینکه روحانیت را از چشمها بیندازد، میگفت: روحانیت مفتخور است؛ یعنی مثلاً عملگی و یا کار اداری نمیکند، درعینحال به زندگی خود ادامه میدهد. او با آن عقل ناقص خودش خیال میکرد که اگر کسی در بازار، داد و ستد نکرد و یا مثلاً بیل نزد و به اداره نرفت و شغلی نیافت، نباید نان بخورد و اگر خورد، مفتخوری کرده است! او چون به رسالت دین معقتد نبود، این حرفها را میزد و کار عالِم دین را باور نداشت.
امروز هم بعضی کسان همان حرف را به زبان دیگری میزنند. کسانی که مردم را تعلیم میدهند و برایشان زحمت میکشند و آنها را دیندار میکنند و بر هدایتشان میافزایند و زمینهی تحقق آیهی شریفهی «اهدنا الصّراط المستقیم» را فراهم میآورند، اینها اهل دین و هدایتند و هُدات این راه محسوب میشوند. اینها کتاب مینویسند، درس میگویند، زحمت میکشند، کار میکنند و نان بخور و نمیری را هم به دست میآورند. مگر طلّاب حوزهی علمیه چقدر از دنیا برخوردارند؟ حقوق یک طلبهی فاضل معیل در قم - که بالاترینِ حوزههای علمیّه است - نصف حقوق یک عمله که بیل میزند، نیست. درآمد اینها از حداقل حقوق اداری کمتر است. با این وضعیت آیا میشود گفت که روحانیت ما نان خود را از طریق دین میخورد؟! آیا این ظلم و حق کشی و بیانصافی نیست؟ حکومت ما اسلامی است و در آن آزادی بیان وجود دارد و این سخنان که از سر بیانصافی بیان شده، با استفاده از همین فضای آزاد مطرح شده است. البته منظورم این نیست که به حرف یا دعوایی جواب دهیم؛ خیر. منظور این است که شما بدانید انگیزههای مخالفت با حوزه زیاد و گسترده است.» [۱]
[۱] بیانات در آغاز درس خارج فقه. ۱۳۷۴/۰۶/۱۴
ارسال نظرات